هلیای مامانهلیای مامان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

♥دل نوشته هایی برای دخترم♥

چهار ماهگی

دو روز پیش شما 4 ماهگیتون تموم شد و رسما وارد پنجمین ماه زندگیت شدی ماه من و طبق سنت دیرینه ( ) شما رو بردم واسه واکسیناسیون ،بمیرم مامان کلی گریه کردی وقتی اومدیم خونه یه دو ساعتی خوابیدی اما از بعد بیدار شدنت قصه تازه شروع شد بی ارومی ،گریه، شیر نخوردن و تب کردنت داشت دیوونم میکرد تازه از دیروز عصر یه کمی بهتر شدی. و اما مناسبت امروز...... 1سال پیش در چنین روزی این وبلاگ ساخته شد یادش بخیررررررررررررررر وقتی داشتم این وبلاگ رو برات میساختم همش با خودم میگفتم : کی بشه من این فرشتمو ببینم؟ عکساشو اینجا بزارم چقدر زود گذشت و تو چقدر زود داری بزرگ میشی یه چند روزیه حسابی داری اذیتم میکنی و همش داری نق میزنی، تو خواب یه دفع...
11 خرداد 1392

کلی خبررررر

دختر گلم ببخشید که دیر به دیر وبت رو اپ میکنم  اخه حسابی سرگرم تو و کارهاتم. ماشالا حسابی شیطون و شلوغ شدی و اجازه نمیدی از کنارت تکون بخورم اخه وقتی از جلو چشات ناپدید میشم خونه رو میزاری رو سرت زمانی که وارد 4 ماهگی شدی کلا از این رو به اون رو شدی . شیر نمیخوردی نمیخوابیدی و همش غرغر میکردی بردمت دکتر و اونم گفت وقتی بچه ها وارد 4 ماهگی میشن یه حالاتی از این قبیل دارن که ما بهش میگیم اعتصاب شیر درستی که نمیخوری همش هم داری غر غر میکنی و حسابی ضعیف شدی تو این ماه برای اولین بار یه خنده بلند کردی (ظهر 15 اردیبهشت خونه مامانی. زمانی که مامانی داشت باهات بازی میکرد) 30 اردیبهشت هم برا اولین بار کاملا غلت زدی حالا که...
5 خرداد 1392
1